رگه های درخشان آسمان ها

این عکس که نمایی چشمگیر و زیبا از ابرهای شب تاب را نشان می دهد، در اوایل همین ماه در جزیره ی گوتلاند سوئد و به هنگام رخنه ی پرتوهای آفتاب در آسمان نیمه تاریک گرفته شد.
این ابرهای یخی در بلندای ۸۰ کیلومتری سطح زمین، جایی که بنا به تعریف، لبه ی فضا خوانده می شود جای دارند و به دلیل همین بلندی، می توانند نور خورشید را بازبتابانند هر چند که از دیدگاه سطح زمین، خورشید هنوز کاملا زیر افق است. تصویر روبرو را ببینید:
این جلوه های ترانَما (شفاف) که معمولا در عرض های جغرافیایی بالا و در ماه های تابستان دیده شده و به نام ابرهای میانکره ای قطبی یا مزوسفری قطبی هم شناخته می شوند، در ژوییه ی امسال نمایش پرفروغی داشته اند [نمونه ی دیگر: * "چشم لندن" زیر آسمان شب تاب].
چنان که دانشمندان دریافته اند، فرآیند شکل گیری ابرهای فصلی شب تاب بدین گونه است: بخار آبی که به لایه های سرد بالاتر جو رانده شده، به گِرد ذرات ریزِ غباری که از دود شهاب ها (پسمانده های شهاب های فروپاشیده) یا خاکستر آتشفشان ها در جو به جا مانده چگالیده می شود و این ابرها ساخته می شوند. [در این زمینه بیشتر بخوانید: * راز «ابرهای شب تاب» گشوده شد]
فضاپیمای AIM ناسا به گونه ای روزانه، تصاویر ابرهای شب تاب را از دل فضا می گیرد.

واژه نامه:
noctilucent cloud - Gotland - Sweden - Earth - Sun - latitude - polar mesopheric - meteor - volcanic ash - NASA - AIM

منبع: apod.nasa.gov

ماه به شکل یک لیمو است؛ ولی چرا؟

* یک پژوهش تازه نشان داده که کشش گرانشی قدرتمند زمین ماه را به این شکل شگفت انگیز در آورده، آن هم مدت ها پیش، اندکی پس از شکل گیری هر دو جرم.
عکسی از قرص کامل ماه. عکاس نجومی، آنتونی لوپز این عکس را در ۲۶ می ۲۰۱۳ از خوارز، شیواوای مکزیک گرفت. دانشمندان گفته اند که دیگر می دانند کره ی ماه شکل لیمو-مانندش را از کجا آورده. تصویر بزرگ تر
بر پایه ی گزارشی که روز ۳۰ ژوییه در شماره ی آنلاین نشریه ی نیچر منتشر شد، دلیل بیشتر توپوگرافی بزرگ-مقیاسِ کره ی ماه، از جمله پیکره ی اندکی لیمو-شکل آن، می تواند نیروهای کشندی (جزر و مدی) باشد که در نخستین روزهای شکل گیری سامانه ی خورشیدی بر آن وارد شده بوده.

این یافته های تازه می تواند به دانشمندان کمک کند به رازهای دیرینه ی ماه پی ببرند؛ رازهایی مانند این که چرا بیشتر سمت پیدای ماه با گدازه های تیره ی آتشفشانی پوشیده شده، در حالی که سمت پنهانش این گونه نیست. [خوانده بودید: * چرا آن سمت ماه "دریا" ندارد؟]

نویسنده ی اصلی این پژوهش، یان-گریک بتل، از دانشگاه سانتاکروز کالیفرنیا می گوید: «ریشه ی این بی تقارنی چیست؟ حل این مساله ی پیکره ی ماه می تواند بینشی به این گونه مسایل بنیادین زمین شناختی به ما بدهد.»

یک ماه جوان و مذاب
به باور دانشمندان، ۴.۵ میلیارد سال پیش یک جرم اسرارآمیز در اندازه ی یک سیاره به زمین برخورد کرد و کره ی ماه از خرده موادی که در پی این برخورد به فضا پاشیده شد پدید آمد. ماه به هنگام تولد داغ بود و فاصله ی بسیار کمی هم با زمین داشت. (از آن زمان تاکنون، ماه با چرخشی مارپیچ-وار به آرامی دارد از زمین دور می شود.)

این ماه نوزاد آماده بود تا دست گرانشی زمین به پیکره اش شکل بدهد، و به گفته ی پژوهشگران، این دقیقا همان چیزی بود که رخ داد.

در واقع بیش از یک سده است که دانشمندان پنداشته اند نیروهای کشندی به شکل‌دهی ماه گداخته (مذاب) کمک کردند و برآمدگی هایی را در آن پدید آوردند که وقتی این ماهواره ی طبیعی زمین سرد و جامد شد، آن برآمدگی ها هم سر جایشان جامد شده و باقی ماندند. ولی پژوهش تازه جزییات بسیار پیچیده تری درباره ی چگونگی رخ دادن احتمالی آن به ما می دهد.

گریک-بتل و گروهش داده های مکان نگاری (توپوگرافی) که توسط فضاپیمای مدارگرد شناسایی ماه ناسا گرد آمده بود، و داده هایی درباره ی میدان گرانشی ماه که کاوشگرهای دوقلوی GRAIL ناسا گرد آورده بودند را بررسی کردند. گرچه این پژوهشگران یک دید سرتاسری از ماه داشتند، ولی بر ناحیه های بیرون از بزرگ ترین دهانه های برخوردی آن تمرکز کردند، جاهایی که ممکن بود چنین بررسی هایی را پیچیده و بغرنج کنند.

به گفته ی پژوهشگران، این داده ها قویا نشان می دادند که اثرهای کشندی به گونه ای کلیدی در شکل‌دهی به ماه نقش داشته‌اند. برای نمونه، نیروهای کشندی پوسته ی ماه را در جاهایی رو به بیرون کشیده و دمای آن را بالا بردند. این فرایند باعث نازک شدن پوسته ی ماه در قطب ها و کلفت شدن آن در مناطقی که هم‌ردیف زمین بودند شد. بدین ترتیب ماه پیکره ای لیمو-مانند یافت، با دو برآمدگی کوچک، یکی روی سمتی که رو به زمین بود و دیگری هم درست در آن سو.

چنان چه گریک-بتل می گوید، این گونه گرمایش های کشندی تنها زمانی رخ دادند که پوسته ی ماه بر روی دریایی از سنگ گداخته شناور بود و در بیشتر جاها از بقیه ی پیکره ی ماه جدا بود: «این فرآیند در زمانی بسیار دور، هنگامی که ماه هنوز کاملا جامد و سفت نشده بود انجام شد. در زمانی میان ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیون سال نخست فرگشت گرمایی ماه.»

فرآیندهای دیگری که در شکل دهی به پیکره ی کل ماه نقش داشتند عبارتند از تغییر شکل های کشندی مستقیم تر - که گریک-بتل آن ها را به فشردن لیمو با دست تشبیه می کند، و همچنین نیروهای چرخشی، که باعث می شود اجرام چرخانی مانند ماه در قطب ها تخت شده و نزدیک استوا برآمده شوند.

زمانی که ماه سرد شد، وادیسی های ناشی از همه ی این فرآیندها هم در همان جایی که بودند سفت و جامد شدند.

جالب آن که محور بلند ماه که احتمالا در گذشته های دور رو به زمین بوده، اکنون یکراست رو به زمین نیست؛ بلکه به اندازه ی حدود ۳۰ درجه کج شده است. این احتمالا زمانی رخ داده بوده که فعالیت های آتشفشانی، برخوردهای دهانه ساز، و رخدادهای دیگر، همگنی درون ماه را بسیار کمتر کرده بودند.

گریک-بتل می افزاید: «ناهنجاری هایی در چگالی درون ماه رخ داد که به گونه ای ماه را کج کردند. این رویدادها که در برهه ای از تاریخ ماه رخ دادند، باعث این ناهنجاری های چگالی شده و محور چگالی ماه را از محور پیکره ی آن دور کردند.»

شناخت ماه ها و سیاره های دیگر
به گفته ی گریک-بتل، این یافته ها و دستاوردهای تازه پیامدهایی فراتر از ماه خواهند داشت، و می توانند به پژوهشگران کمک کنند تا هر جرم آسمانی دیگری را که زیر فشار شدید نیروهای کشندی بوده و هست بهتر بشناسند.

وی با اشاره به ماه بزرگ سیاره ی مشتری می گوید: «این اندیشه از "اروپا" الهام گرفته.» [زیرا] اروپا امروزه بسیار همانند ماه در گذشته های دور است. ماه در گذشته پوسته ی جامدی از سنگ بر روی لایه ای از اقیانوس تفتالی داشت؛ اروپا پوسته ی جامدی از یخ بر روی یک لایه ی اقیانوسی از آب مایع دارد.

به گفته ی گریک-بتل، این پژوهش حتی می تواند بینشی از چگونگی شکل گیری ماه های بیگانه ی فراخورشیدی به ما بدهد: «کشندها همه جا هستند، در سرتاسر کهکشان. بنابراین شناخت فرآیندهای کشندی همیشه مهم و ارزشمند است.»

واژه نامه:
Earth - gravity - Tidal force - solar system - moon - topography - lemon - Nature - volcanic deposit - asymmetry - Ian Garrick-Bethell - planet - satellite - NASA - Lunar Reconnaissance Orbiter - GRAIL - Gravity Recovery and Interior Laboratory - thermal evolution - equator - long axis - homogeneous - density axis - Europa - Jupiter - magma - galaxy - Anthony Lopez

منبع: Space.com

همسایه ای غول پیکر به نام آندرومدا

این تصویر در اندازه ی بزرگ تر
کهکشان آندرومدا یا "زن بر زنجیر"، نزدیک ترین کهکشان بزرگ به کهکشان راه شیری ماست.
باور بر اینست که نمای آندرومدا و راه شیری بسیار همانند یکدیگر است و دو با هم بر گروه محلی کهکشان ها فرمان می‌رانند.
روشنی پراکنده و افشانِ آندرومدا از نوریست که از صدها میلیارد ستاره ی درونش می تابد. ولی تک ستارگانی که در جای جای این تصویر پراکنده اند در واقع ستارگان کهکشان خودمانند که درست در راستای خط دید اجرام پس زمینه، و در جلوی آن ها جای گرفته اند.
آندرومدا را اغلب با نام M۳۱ نیز می شناسند زیرا سی و یکمین جرمی بود که شارل مسیه در سیاهه ای که از اجرام آسمانی با نور پراکنده و نامتمرکز تهیه کرده بود وارد کرد. فاصله ی M۳۱ از زمین به اندازه ایست که نورش باید دو میلیون سال در راه باشد تا به چشم ما برسد.
گرچه کهکشان آندرومدا با چشم نامسلح هم دیده می شود، ولی این تصویر از پشت یک تلسکوپ کوچک، و با بهره از یک دوربین استاندارد گرفته شده.
هنوز ناشناخته های بسیاری درباره ی M۳۱ وجود دارد، از جمله این که چگونه دو هسته ی نامعمولِ فشرده و کنار هم در مرکزش پدید آمده است. [خواندید: * هسته دوگانه و شگفت انگیز کهکشان آندرومدا]

واژه نامه:
M31 - Andromeda Galaxy - galaxy - Milky Way Galaxy - Local Group of galaxies - star - Messier

منبع: apod.nasa.gov

خطری که دو سال پیش از کنار گوش زمین گذشت!

* می دانستید دو سال پیش در چنین روزهایی، سیاره ی زمین از خطری جست که می توانست تمدن نوین را به روزگار سده ی ۱۸ بازگرداند؟ 
* این خطر یک "بمب الکترومغناطیسی" به گستردگی سرتاسر زمین بود و اگر تنها یک هفته زودتر رخ داده بود، یکراست با زمین برخورد می کرد.

اگر یک سیارک آنقدر بزرگ که بتواند با برخوردش به زمین، تمدن نوین را به روزگار سده ی ۱۸ برگرداند، از ژرفای فضا پدیدار شود و از کنار سامانه ی زمین و ماه بگذرد و زمین با خوش شانسی از نابودی بگریزد، خبرش بی درنگ در سرخط خبرها قرار خواهد گرفت.

دو سال پیش، سیاره ی زمین خطری به همین اندازه بزرگ را از سر گذراند، ولی روزنامه ها هیچ نامی از آن نبردند. این "برخوردگر" یک سیارک نبود، بلکه یک اَبَرتوفان خورشیدی بود، نیرومندترین توفان خورشیدی در ۱۵۰ سال گذشته.
این CME از چشم فضاپیمای استریو-آ که آن را همچون هاله ای غول پیکر پیرامون خورشید دیده بود.
دانیل بیکر از دانشگاه کلرادو می گوید: «اگر این توفان به ما می خورد، هنوز هم داشتیم ویرانی هایش را درست می کردیم.» [خبر این توفان خورشیدی را در این وبلاگ خوانده بودید: * فوران تاج خورشید با سرعتی نادر. البته در آن زمان هنوز کسی از میزان خطرش آگاه نبود.م]

بیکر، به همراه همکارانش در دانشگاه های دیگر و در ناسا، بررسی آغازین خود از این توفان را در دسامبر ۲۰۱۳ در نشریه ی Space Weather منتشر کردند. پژوهشنامه ی آن ها با نام " یک رویداد بزرگ فوران خورشیدی در ژوییه ی ۲۰۱۲" این را توضیح می دهد که چگونه فورانی نیرومند از تاج خورشید (CME) در ۲۳ ژوییه ی ۲۰۱۲ با سرعت ۳۰۰۰ کیلومتر بر ثانیه به مدار زمین یورش آورد. خوشبختانه زمین در آن زمان در آن نقطه از مدارش نبود و به جایش این فضاپیمای استریو-آ بود که مورد برخورد قرار گرفت.

بیکر می گوید: «با پژوهش های تازه ای که انجام داده ایم، من بیش از همیشه به این باور رسیده ام که زمین و ساکنانش در زمان فوران سال ۲۰۱۲ به گونه ای باورنکردنی خوش شانس بوده اند. اگر آن فوران تنها یک هفته زودتر رخ داده بود، زمین در خط آتش می بود.»

توفان های شدید خورشیدی تهدیدی برای همه گونه فناوری های بسیار پیشرفته (high-technology) هستند. این فوران ها با یک انفجار (شراره ی خورشیدی) در سایبان مغناطیسی که روی یک لکه ی خورشیدی درست شده آغاز می شوند. پرتوهای X و پرتوهای نهایت فرابنفش با سرعت نور راهی زمین می شوند و لایه های بالایی جو زمین را می یونند (یونیده می کنند). از جمله اثرهای جانبی این بمب الکترومغناطیسی خورشیدی (solar EMP) می توان از قطع امواج رادیویی و اختلال در ناوبری GPSها نام برد.

ذرات پرانرژی هم در عرض چند دقیقه تا چند ساعت بعد می رسند. این ذرات که سرعتشان تنها اندکی کمتر از سرعت نور است، الکترون ها و پروتون هایی هستند که در اثر انفجار شراره شتاب گرفته اند و می توانند ماهواره ها را برق‌زده کرده و به دستگاه های الکترونیکی‌شان آسیب برسانند.

و سپس فوران های تاج خورشید (CME) از راه می رسند، ابرهای میلیارد-تُنی از پلاسمای مغناطیده که یک روز یا بیشتر زمان می برد تا فاصله‌ی میان زمین و خورشید را بپیمایند. پژوهشگران بر این باورند که برخورد مستقیم یک CME شدید، مانند همان که در ژوییه ی ۲۰۱۲ از کنار زمین گذشت، می تواند به خاموشی های گسترده ی برق بیانجامد و هر چیزی که به پریز برق وصل است را از کار بیاندازد. بسیاری از مردم حتی سیفون دستشویی خود را نمی توانند بکشند زیرا منابع آب شهری برای کارشان تا حد بسیاری به تلمبه های برقی وابسته اند.

پیش از ژوییه ی ۲۰۱۲، هنگامی که پژوهشگران درباره ی توفان های شدید خورشیدی گفتگو می کردند، معیارشان رویداد پرآوازه ی سپتامبر ۱۸۵۹، یعنی "رویداد کارینگتون" بود. آن رویداد نامش را از ستاره شناس انگلیسی، ریچارد کارینگتون گرفت که عملا برخاستن آن شراره ی توفنده را با چشم خود دید. در روزهای پس از آن، یک رشته CME پرقدرت سر به سر با زمین برخورد کرد، آن هم با نیرویی که نه پیش از آن، و نه از آن زمان تاکنون حس نشده. توفان های زمین-مغناطیسی (ژئومغناطیسی) شدید به شفق های قطبی شمالی انجامید که تا جاهایی جنوبی مانند کوبا هم دیده شدند؛ همچنین باعث جرقه زدن خطوط تلگراف در سراسر جهان، و آتش گرفتن برخی از دفترهای تلگراف شدند و در نتیجه این "اینترنت روزگار ویکتوریا" را از کار انداختند.

توفانی مانند رویداد کارینگتون در زمان ما می تواند اثراتی فاجعه بار داشته باشد. بر پایه ی یک بررسی که در آکادمی ملی علوم انجام شده، کل زیان های اقتصادی چنین رویدادی می تواند به ۲ تریلیون دلار برسد، یعنی بیست برابر زیان تندباد کاترینا. ترانسفورماتورهای چند میلیون تُنی که در چنین توفانی آسیب ببینند، شاید درست کردنشان سال ها زمان ببرد.

بیکر می گوید: «از دیدگاه من نیروی توفان ژوییه ی ۲۰۱۲ از همه ی جنبه ها دستکم به پای رویداد کارینگتون در سال ۱۸۵۹ می رسید. تنها تفاوتش این بود که این یکی به سیاره ی زمین نخورد.»
این CME از چشم فضاپیمای سوهو

در فوریه ی ۲۰۱۴، فیزیکدان پیت رایلی از بنیاد دانش پیشگویانه (Predictive Science Inc) پژوهشنامه ای را با عنوان "درباره ی احتمال رخ دادن رویدادهای توفان های شدید آب و هوایی فضا" در "Space Weather" منتشر کرد. وی در این پژوهشنامه پرونده ی توفان های خورشیدی ۵۰+ سال گذشته را بررسی کرد. او با برون‌یابی بسامد رخ دادن توفان های معمولی تا شدید، احتمال آن که یک توفان هم-رده ی کارینگتون در ۱۰ سال آینده با زمین برخورد کند را برآورد نمود.

پاسخ این بود: ۱۲%.

رایلی می گوید: «در آغاز از این که احتمال ها تا این اندازه بود کاملا غافلگیر شدم، ولی آمارها درست به نظر می رسیدند. این نمایی جدی است.»

رایلی در پژوهش خود به دقت پارامتری به نام Dst را جستجو کرد که کوتاه شده ی "disturbance – storm time" یا "زمان آشفتگی-توفان" است. این رقمی است که از خواندن مغناط سنج در سرتاسر خط استوا به دست می آید. این رقم اساسا میزان شدت لرزش میدان مغناطیسی زمین به هنگام برخورد یک CME را اندازه می گیرد. هر چه این رقم منفی تر باشد، توفان شدیدتر خواهد بود. برای توفان های زمین-مغناطیسی معمولی که شفق های قطبی را گرداگرد دایره ی فطبی پدید می‌آورند ولی آسیبی وارد نمی کنند، Dst برابر با ۵۰- نانوتسلا (nT) است. شدیدترین توفان زمین-مغناطیسی که در روزگار فضا ثبت شده، دارای Dst برابر با ۶۰۰- نانوتسلا بوده است. بر پایه ی برآوردهای نوین که برای رویداد کارینگتون انجام شده، Dst آن رویداد چیزی میان ۸۰۰- تا ۱۷۵۰- نانوتسلا بوده است.

بیکر و همکارانش در مقاله ی دسامبر ۲۰۱۳ خود مقدار Dst را برای توفان ژوییه ی ۲۰۱۲ اندازه گرفتند: «اگر آن فوران تاج (CME) به زمین می خورد، توفان زمین-مغناطیسی با Dst برابر با ۱۲۰۰- نانوتسلا به پا می شد، که تقریبا هم ارز رویداد کارینگتون، و دو برابر بدتر از خاموشی کِبک در مارس ۱۹۸۹ بود.»

دلیل این که پژوهشگران این همه از توفان ژوییه ی ۲۰۱۲ آگاهی دارند اینست که این توفان از میان همه ی فضاپیماهای سراسر سامانه ی خورشیدی، به یک رصدخانه ی فضایی خورشیدی برخورد کرد: فضاپیمای استریو-آ (STEREO-A). این فضاپیما به دستگاه های تقریبا کامل و مناسب برای اندازه گیری پارامترهای چنان رویدادی مجهز است.

رایلی یادآوری می کند: «مجموعه ی پربار داده هایی که از فضاپیمای استریو به دست آمده بسیار بیشتر از مشاهدات و رصدهای نسبتا ناچیزی است که کارینگتون توانسته بود در سده ی ۱۹ انجام دهد. ما به لطف فضاپیمای استریو-آ آگاهی های فراوانی درباره ی ساختار مغناطیسی آن فوران، نوع امواج شوک و ذرات پرانرژی‌ای که پدید آورد، و شاید از همه مهم تر، شمار فوران های پیش از آن داریم.»

تا جایی که فهمیده ایم، منطقه ی فعالی که توفان ژوییه ی ۲۰۱۲ از آن آغاز شد نه یک فوران، بلکه چندین فوران به فضا فرستاده بود. شماری از آن فوران ها "راه را برای آن ابَرتوفان هموار کردند".

در مقاله ای که در شماره ی مارس ۲۰۱۴ مجله ی Nature Communications منتشر شد، دانشمندان این فرآیند را چنین شرح دادند: فورانی که در ۲۳ ژوییه رخ داد در واقع دو فوران بود که تنها به اندازه ی ۱۰ تا ۱۵ دقیقه از هم فاصله ی زمانی داشتند. این فوران دوتایی در ناحیه ای از فضا حرکت کرد که یک فوران دیگر که چهار روز پیش رخ داده بود، آن ناحیه را از پیش پاکسازی کرده بود. در نتیجه توده ی ابرِ آن فوران دوتایی به اندازه ی فوران های دیگر که سرعتشان با گذر از درون محیط میان سیاره ای کند می شود از سرعتش کاسته نشد.

رایلی می افزاید: «شاید رویداد کارینگتون هم با فوران های چندگانه ی دیگری همراه بوده، و شاید این یک پیش نیاز کلیدی برای چنین رویدادهای شدیدی باشد. در واقع، به نظر می رسد که احتمالا رویدادهای پرقدرت برای پدید آوردن "توفان خورشیدی کامل"، نیاز به ترکیبی آرمانی از چند ویژگی کلیدی داشته باشند.»

بیکر هم تایید می کند:«به نظر می رسد پیش-زمینه سازی توسط چند فوران بسیار مهم است.»

در ویدیوی علمی زیر، گاهشماری از ابرتوفان خورشیدی ژوییه ی ۲۰۱۲ بیان می شود:

یک پرسش رایج درباره ی این رویداد اینست که فضاپیمای استریو-آ چگونه از آن جان به در برد؟ هر چه باشد، توفان های هم-رده با رویداد کارینگتون می بایست برای فضاپیماها و ماهواره ها مرگبار باشند. ولی استریو-آ نه تنها از توفان جان به در برد، بلکه به گردآوردی داده های باکیفیت از درون و بیرون آن هم ادامه داد.

جو گارمن، دانشمند پروژه ی STEREO در مرکز پرواز فضایی گودارد ناسا می گوید: «فضاپیماهایی مانند دوقلوهای STEREO و رصدخانه ی خورشیدی و هورسپهری ناسا/اِسا (سوهو- SOHO) با آمادگی برای کار در محیط بیرون از مغناطکره ی زمین ساخته می شوند، و ضربه های بسیار شدید مربوط به CME نیز از جمله شرایط این محیط به شمار می‌آیند.» وی می افزاید: «تا جایی که من می دانم،هیچ مشکل جدی‎ای برای فضاپیمای استریو پیش نیامد.»

به گفته ی گارمن، اگر استریو-آ به جای قرار گرفتن در فضای میان سیاره ای، به گرد زمین می چرخید، داستان می توانست به گونه ی دیگر باشد.

وی توضیح می دهد: «درون مغناطکره ی زمین، برخورد CME می تواند جریان های الکتریکی نیرومند پدید آورد. ولی در فضای میان سیاره ای میدان مغناطیسی محیط بسیار ضعیف تر است و بنابراین آن جریان های خطرناک در کار نخواهند بود.» کوتاه بگوییم: فضاپیمای استریو-آ در جای مناسبی برای جان به در بردن از توفان بود.

بیکر یادآوری می کند: «بدون داده هایی که استریو-آ فراهم آورد، شاید ما به عنوان یک جامعه، با سرخوشی چنین توفان خورشیدی چشمگیری را نادیده می گرفتیم. چند توفان دیگر به همین خطرناکی رخ داده و سامانه های نگاهبانی از زمین آن ها را ندیده اند؟ این یک پرسش مهم و نیازمند پاسخ است.»

اگر پژوهش های رایلی درست باشد، پس شانس این که ما در ۱۰ سال آینده چیزهای بیشتری درباره ی توفان های نیرومند خورشیدی بیاموزیم، یعنی شانس این که یکی از این توفان ها عملا با زمین برخورد کند ۱۲% است.

بیکر می گوید: «ما باید آماده شویم.»

در همین زمینه: * خورشید از چه راه هایی می تواند ما را نابود کند؟ * توفان های خورشیدی چه هستند؟  

واژه نامه:
asteroid - Earth - Moon - impactor - solar storm - Daniel Baker - NASA - Space Weather - coronal mass ejection - CME - STEREO-A - solar flare - sunspot - X-ray - UV - atmosphere - EMP - GPS - Carrington Event - Richard Carrington - geomagnetic storm - Northern Light - Cuba - Victorian Internet - National Academy of Sciences - Hurricane Katrina - transformer - Pete Riley - Dst - disturbance – storm time - magnetometer - equator - magnetic field - Arctic Circle - Space Age - Quebec - Quebec blackout - Nature Communications - interplanetary medium - STEREO twins - Solar and Heliospheric Observatory - ESA - Joe Gurman - magnetosphere -

منبع: ناسا

دروازه ای به آسمان در نیوزیلند

این تصویر در اندازه ی بزرگ تر
این شاید از دید برخی همچون دروازه ای به دوردست های کیهان به نظر بیاید، و برای برخی دیگر همانند چشم یک غول. از زبان شاعرانه، هر دوی این موارد درستند.
آنچه در این تصویر می بینید نمایی از آسمان است که با لنز معمولی "چشم ماهی" ثبت شده، ولی با شیوه ی افکنشِ نامعمول.
نمای چشم انداز از روی یک بلندی در نیوزیلند است که به نام ستیغ "ته ماتا" (Te Mata Peak) شناخته وی شود، نامی که در زبان مائوری [زبان بومیان نیوزیلند-م] به معنای "غول خفته" است.
در این گسترده-نمای شگفت انگیز، نوار کهکشان راه شیری درست زیر مرکز آسمان دیده می شود، با ابرهای بزرگ و کوچک ماژلان در سمت راست.
رنگ سرخ آسمان ناشی از یک پدیده ی تابش جَوی است که به نام "هواتاب" شناخته می شود، و چون در دوربین بهتر از چشم انسان دیده و ثبت می شود، عکاس این چشم انداز را شگفت زده ساخته.
این تصویر دو هفته پیش گرفته شد و در آن، خواهر عکاس را در سمت چپ می بینیم که در کنار یکی از آشنایان، به درون این دروازه ی آسمان چشم دوخته است.

واژه نامه:
poetic license - fisheye - projection - New Zealand - Te Mata Peak - Maor - Sleeping Giant - Milky Way Galaxy - Large and Small Magellanic Cloud - airglow - sky portal

منبع: apod.nasa.gov

ویدیوی دور تند از شکل گیری پرتوهای پادشفق


عکاس نجومی سزار کانتو از مکزیک زمانی که در یوتای آمریکا به سر می برد، یک ویدیوی دور تند زیبای ۵۶ ثانیه ای را از نمای غروب خورشید گرفت که در آن، همگام با پایین رفتن خورشید در افق باختری، پرتوهای پادشفقی (پاد-نیمتابی) هم در افق خاوری پدید می آیند.

پرتوهای پادشفقی پدیده های نوری زیبایی هستند و زمانی رخ می دهند که پرتوهای نور پراکنده شده توسط غبار و ریزگردها در افق مخالف افقی که خورشید در آن غروب می کند دیده می شوند.

واژه ی crepuscular یا "شفقی" به معنای مربوط به نیمتاب یا مربوط به روشنی گرگ و میش است. این پرتوها زمانی پدید می آیند که خورشید در پایین افق باشد و تپه ها یا ابرها جلوی بخش هایی از نور آن را بگیرند، و تنها زمانی چشم انسان آن‌ها را می بیند که هوا به اندازه ی کافی غبارآلود یا دارای ذرات ریزگرد باشد. در این صورت اگر بیننده در جایگاه مناسب باشد، نور خورشید به سوی او پراشیده می شود.

گاهی این پرتوهای نور که توسط غبار و ریزگرد پراکنده شده اند، در نقطه ی "پادخورشید" دیده می شوند [افق مخالف افقی که آفتاب در آن غروب می کند]. در این صورت نامشان از "پرتوی شفقی" به "پرتوی پادشفقی" تغییر می کند. این پرتوها از خورشید شروع می شوند، سرتاسر آسمان را می پیمایند تا به افق روبرو رسیده و سپس در آن جا، درست در نقطه ی پادخورشید با یکدیگر همگرا می‌شوند. 

[یعنی پرتوهای پادشفقی همان پرتوهای شفقی هستند که کره ی آسمان را پیموده و در نقطه ی روبروی خورشید به هم رسیده اند؛ اگر آسمان را کروی در نظر بگیریم، نقطه ی روبروی خورشید نقطه ای در فاصله ی زاویه ایِ ۱۸۰ درجه از خورشید خواهد بود. برای دیدن این پرتوها ها باید دید خوبی از افق هموار خاوری داشته باشیم-م]

در هر دو مورد پرتوهای شفقی و پادشفقی، پرتوهای نور عملا با یکدیگر همراستا (موازی) هستند، ولی به دلیل پدیده ی دورنما (پرسپکتیو) چنین به نظر می رسد که در یک نقطه به هم می رسند، درست همان پدیده ای که باعث می شود از چشم ما، خطوط راه آهن در دوردست به هم برسند.
این تصویر همان پرتوهای پادشفق را در ۹ ژوئن ۲۰۱۲ در مینه سوتا نشان می دهد که در افق خاوری (شرقی) به هم رسیده اند

واژه نامه:
Astrophotograher - César Cantú - timelapse - sunset - anti-crepuscular rays - Sun - crepuscular - twilight - haze - antisolar point - perspective - railroad

منبع: universetoday

در چه صورت یک کرمچاله می تواند پیام ها را در زمان بگسیلد؟

* یک کرم چاله ی بلند و باریک شاید بتواند همانند یک فیبر نوری شگفت انگیز رفتار کرده و به ما اجازه دهد که با بهره از تپ های نور، پیام هایمان را در زمان بفرستیم.

کرم چاله ها که وجودشان در نظریه ی نسبیت عام انیشتین پیش بینی شده، دالان هایی هستند که دو نقطه از فضا-زمان را به هم می پیوندند. اگر چیزی بتواند از درون یک کرم چاله بگذرد، به امکان های شگفت انگیزی دست خواهد یافت مانند سفر در زمان و پیام رسانی های آنی و بی درنگ.
بر پایه ی یک پنداشت، کرم چاله ها مانند میانبری در فضا-زمان رفتار کرده و دو نقطه ی جداگانه از فضا-زمان را به هم می پیوندند. اگر چیزی وارد یک کرم چاله شود، می تواند مسافت بین آن دو نقطه را سریع تر از نور پیموده و "در زمان جابجا شود". منبع عکس
ولی اینجا مشکلی هست: کرم چاله های انیشتین به شدت ناپایدارند و به اندازه ی کافی باز نمی مانند که چیزی بتواند واردشان شود. در سال ۱۹۸۸، کیپ تورن در بنیاد فناوری کالیفرنیا به همراه همکارانش به این اندیشه افتادند که کرمچاله ها می‌توانند با بهره از گونه ای انرژی منفی به نام انرژی کاسیمیر باز نگهداشته شوند.

مکانیک کوانتوم به ما می گوید که خلاِ فضا-زمان انباشته از نوسان های کوانتومی کَتره ای (تصادفی) است که امواجی از انرژی پدید می آورند. اکنون دو صفحه ی فلزی را تصور کنید که موازی با هم در این خلا قرار گرفته باشند؛ و برخی از امواج انرژی بزرگ تر از آن باشند که میان این دو صفحه جا شوند، پس مقدار انرژی میان آن ها کمتر از انرژی پیرامونشان خواهد بود. به بیان دیگر، فضا-زمان میان این دو صفحه دارای انرژی منفی است.

فروپاشیِ آرام
تلاش های نظری برای به کار بردن چنین صفحه هایی جهت باز نگه داشتن کرم چاله ها تاکنون بسیار دفاع ناپذیر بوده. ولی اکنون به نظر می رسد لوک بوچر از دانشگاه کمبریج راه حلی پیدا کرده.

وی می گوید: «اگر خود کرم چاله را به جای این صفحه ها بگذاریم چه می شود؟» به بیان دیگر، آیا در شرایط مناسب، یک کرم چاله ی لوله ای شکل، خود می تواند انرژی کاسیمیر تولید کند؟ محاسبه های وی نشان می دهد که اگر درازای گلوی کرم چاله به اندازه ی چند ده برابر بیش از پهنای دهانه ی آن باشد، واقعا در مرکزش انرژی کاسیمیر را پدید می آورد.

بوچر می گوید: «شوربختانه این انرژی برای پایدار نگه داشتن کرم چاله کافی نیست و کرمچاله فروخواهد پاشید. ولی وجود انرژی منفی به کرم چاله اجازه می دهد تا بسیار آهسته فرو بپاشد.» محاسبه های اولیه ی بیشتر نشان می دهند که مرکز کرم‌چاله می تواند به اندازه ی کافی باز بماند که به یک تَپ نور اجازه ی گذر بدهد.

یک کرم چاله یک میانبُر در فضا-زمان است، بنابراین فرستادن یک تپ نور به درون یکی از آن ها می تواند ارتباطِ سریع تر از نور را امکان پذیر سازد. و از آنجایی که هر یک از دو دهانه ی یک کرم چاله می توانند در نقاط متفاوتی از زمان جای داشته باشند، پس از دید نظری یک پیام می تواند در زمان فرستاده شود.

بوچر هشدار می دهد که بررسی ها و کارهای فراوانی نیاز است تا تایید شود که به جز مرکز، بخش های دیگرِ کرم چاله هم به اندازه ی کافی باز می مانند تا نور بتواند همه ی مسیر درون را بپیماید. وی همچنین باید بررسی کند که آیا یک تپِ نور که برای گسیل اطلاعات بامعنی، به اندازه ی کافی بزرگ باشد، می تواند به درون دهانه ای که به آرامی در حال فروپاشی است راه یابد؟ و البته ما هنوز راه بسیاری در پیش داریم تا بتوانیم معادله های نظری را تفسیر کرده و به یک هستی فیزیکی واقعی تبدیل کنیم.

مت فیسر از دانشگاه ویکتوریا در ولینگتون نیوزیلند می گوید «آیا این بدان معناست که ما فناوری ساخت یک کرم چاله را داریم؟ پاسخ هنوز "نه" است.» با این حال او شیفته ی کار بوچر شده: «از یک دیدگاه فیزیکی، کار وی می تواند علاقه به کرم چاله ها را دوباره زنده کند.»

نشانی پژوهشنامه ی اصلی: arxiv.org/abs/1405.1283v1

در همین زمینه: 
و: 

با سپاس از مهران مرتضایی عزیز برای کمک در ویرایش متن

واژه نامه:
optical fibre - wormhole - pulse - Einstein - general theory of relativity - time travel - instant communication - Kip Thorne - California Institute of Technology - Casimir energy - Quantum mechanic - quantum fluctuation - space-time - negative energy - Luke Butcher - Matt Visser

منبع: newscientist

سرخ، آبی، و سر یک اسب

این تصویر در اندازه ی بزرگ تر
ابرهایی که سامانه ی ستاره ای "رو-مارافسای" (Rho Ophiuchi) را در بر گرفته اند یکی از نزدیک ترین مناطق ستاره زایی به زمین را تشکیل داده اند.
رو-مارافسای خودش یک سامانه ی ستاره ای دوتاییست که در بخش رنگ روشن سمت راست این تصویر دیده می شود. این سامانه ی ستاره ای تنها ۴۰۰ سال نوری از زمین فاصله دارد و با محیط رنگارنگ پیرامونش شناسایی می شود، از جمله یک سحابی گسیلشی (نشری) سرخ فام و چندین رگه ی غبار به رنگ قهوه ای روشن و تیره.
نزدیک بالا-سمت راست سامانه ی ابر مولکولی رو-مارافسای، ستاره ی زردفامِ "سَدویس" (قلب العقرب-کژدم دل) جای دارد و میان کژدم دل و سحابی گسیلشی سرخ رنگ هم یک خوشه ی ستاره ای کروی به نام می بینیم که از آن ها دورتر است ولی به گونه ای شانسی هم‌راستا با آن ها دیده می شود.
نزدیک پایین تصویر IC ۴۵۹۲ را می بینیم، سحابی کله اسبی آبی [که با آن کله اسبی پرآوازه در صورت فلکی شکارچی کاملا تفاوت دارد-م].
نور آبی رنگی که گرداگرد چشم این کله اسبی (و همچنین گرداگرد دیگر ستارگان پراکنده در تصویر) دیده می شود از یک سحابی بازتابی می تابد که از ذرات ریز غبار تشکیل شده [و نور ستارگان را به رنگ آبی باز می تاباند-م]
در بالای این تصویر، سمت چپ، یک سحابی بازتابی که از نظر هندسی مانند یک زاویه ی راست (۹۰ درجه) است را می بینیم. این سحابی به نام شارپلس ۱ رده بندی شده. در اینجا همان ستاره ای که نزدیک نوک زاویه دیده می شود با نورش این سحابی بازتابی را پدید آورده.
با آن که بیشتر این ساختارها را از پشت یک تلسکوپ کوچک، در راستای صورت های فلکی مارافسای، کژدم، و کمان هم می توان دید، ولی تنها راه برای دیدن جزییات پیچیده ی چرخه های گرد و غباری که در این تصویر دیده می شود، کمک گرفتن از یک دوربین با نوردهی بلندمدت است.

واژه نامه:
Rho Ophiuch - star forming - binary star system - emission nebula - dust lane - molecular cloud - star - Antares - globular cluster - M4 - IC 4592 - Blue Horsehead nebula - reflection nebula - Sharpless 1 - constellations - Ophiuchus - Scorpius - Sagittarius - long exposure

منبع: apod.nasa.gov

مدل سه بعدی و متحرک از پیکره دنباله دار مقصد فضاپیمای روزتا

عکس هایی که فضاپیمای روزتا در روز ۱۴ ژوییه ی ۲۰۱۴ با بهره از سامانه ی تصویربرداری اوزیریس خود (OSIRIS) از دنباله دار  67-P/چوریموف-گراسیمنکو (67P/C-G) گرفته بود به دانشمندان اجازه داده تا این مدل سه-بعدی را از هسته ی این دنباله دار پدید آورند.

در این تصویر متحرک، دور کامل هسته به گرد محور چرخشش دیده می شود، و همچنین ساختار دو بخشی پیکره اش که آن هم در تصاویر تازه دیده شده. همین فبلم در نمای گسترده تر را اینجا ببینید.

وضوح این تصاویر اکنون ۱۰۰ متر در هر پیکسل است. یکی از خیره کننده ترین ویژگی های این هسته که از هم اکنون به وجودش پی برده شده در بخش گردن آنست، ناحیه ای که روشن تر از جاهای دیگر هسته به نظر می رسد. و به گفته ی دانشمندان، "یکی" از علت هایش می تواند تفاوت مواد آن بخش با بخش های دیگر باشد.

فاصله ی کنونی فضاپیمای اروپایی روزتا از این دنباله دار به حدود ۵۵۰۰ کیلومتر می رسد.
بخش گردن این "اردک" به نظر روشن تر از دیگر جاهای آنست. تصویر بزرگ تر
نماهای ۱۴ ژوییه را اینجا دیدید:  

واژه نامه:
comet - 67P/Churyumov-Gerasimenko - OSIRIS - European Space Agency - Rosetta spacecraft - three-dimensional - nucleus - spin axis - bi-lobate

خلاصه برگردان: یک ستاره در هفت آسمان

NGC 253: جزیره پرغبار کیهانی

کهکشان درخشان NGC ۲۵۳ نه تنها یکی از درخشان ترین کهکشان های مارپیچی در آسمان زمین است، بلکه یکی از پرگردوخاک ترین آن ها نیز به شمار می آید.
این تصویر با کیفیت بهتر در اندازه ی بزرگ- بزرگ تر
برخی آن را به دلیل نمایی که در تلسکوپ های کوچک دارد، کهکشان دلار نقره ای می خوانند، و برخی تنها به دلیل جایگاهش در مرزهای صورت فلکی جنوبی سنگتراش، به عنوان "کهکشان سنگتراش" برای آن بسنده می کنند.
این جزیره ی غبارآلود کیهانی که تنها ۱۰ میلیون سال نوری از زمین فاصله دارد، نخستین بار در سال ۱۷۸۳ توسط ستاره شناس و ریاضیدان، کارولینه هرشل (خواهر ویلیام هرشل) یافته شد. NGC ۲۵۳ با پهنای حدود ۷۰ هزار سال نوری، بزرگ ترین عضو گروه کهکشانی سنگتراش است، نزدیک ترین گروه کهکشانی به گروه محلی خودمان.
در این تصویر رنگی باکیفیت، افزون بر رگه های مارپیچی غبار، پیچک هایی از غبار را نیز می بینیم که گویا از صفحه ی کهکشان بیرون زده اند، صفحه ای که خود با خوشه های ستاره ای جوان و مناطق ستاره زایی آراسته شده. [در این تصویر بهتر دیده می شوند: * کهکشان سنگ تراش]
مقدار فراوان غبار به همراه ستاره زایی های شدید و آتشین باعث شده NGC ۲۵۳ به عنوان یک کهکشان ستاره فشان نیز شناخته شود. همچنین کهکشان NGC ۲۵۳ یک چشمه ی نیرومند از پرتوهای X پرانرژی و پرتوهای گاما است که می تواند به دلیل وجود سیاهچاله ای بزرگ نزدیک مرکزش باشد.

واژه نامه:
NGC 253 - spiral galax - Silver Dollar Galaxy - Sculptor Galaxy - constellation Sculptor - Caroline Herschel - island universe - Sculptor Group of Galaxies - Local Group of Galaxies - dust lane - galactic disk - star formation - starburst galaxy - x-ray - gamma ray - black hole

منبع: apod.nasa.gov

سیارک وستا نظریه پیدایش سیاره ها را به چالش می کشد

* پژوهشگران EPFL به لطف همانندسازی های عددی و نیز داده هایی که فضاپیمای داون گرد آورده، شناخت بهتری از سیارک وستا و ساختار درونی آن به دست آورده اند. 
* یافته های آنان مدل های کنونیِ شکل گیری سیاره های خاکی، از جمله زمین را به پرسش می کشد.
بررسی داده های فضاپیمای داون نشان می دهد که ضخامت پوسته ی سیارک وستا بیش از سه برابر چشمداشت هاست.
سیارک وستا با قطر ۴۰۰ کیلومتر، یکی از بزرگ ترین جنین های سیاره ایِ شناخته شده است. این سیارک همزمان با پیدایش سامانه ی خورشیدی پدید آمده. یک فضاپیمای ناسا به نام داون (سپیده دم) یک سال، از ژوییه ی ۲۰۱۱ تا ژوییه ی ۲۰۱۲، را در مدار این سیارک گذراند و شوق و توجه دانشمندان را به آن برانگیخت.

داده هایی که داون گرد آورده بود توسط گروهی از پژوهشگران EPFL و نیز توسط دانشگاه های برن سوییس، بریتانی فرانسه، و آریزونای آمریکا مورد بررسی قرار گرفت. جمع بندی پایانی این بود: پوسته ی این سیارک تقریبا سه برابر کلفت‌تر از چیزیست که انتظار می رفت. پیامدهای این پژوهش تنها به ساختار این جرم آسمانی که در میان سیاره های بهرام و مشتری جای گرفته مربوط نمی شود، بلکه یک جزء بنیادین در مدل های شکل گیری سیاره ها را نیز به چالش می کشد، یعنی ترکیب ابر آغازین ماده که توده و فشرده شد، گرم شد، گداخت، و سپس با سفت و سخت شدن، سیاره ها را ساخت.

در آزمایشگاه دانش زمین و سیاره ای EPFL، هرولد کلنه با رهبری فیلیپ ژیله ترکیب سنگ های پراکنده روی سطح وستا را بازبینی کرد. این پژوهشگر می گوید: «نکته ی توجه برانگیز، فراوانی یک کانی ویژه روی سطح این سیارک است: کانی الیوین

الیوین از اجزای اصلی گوشته ی سیاره هاست و باید به مقدار فراوان روی سطح وستا پیدا شود، زیرا همتاسازی های رایانه ای نشان داده اند که سطح وستا مورد یک برخورد شهاب سنگی دوگانه قرار گرفته بوده که جنوبگان این سیارک را تا ژرفای ۸۰ کیلومتر "کَنده" و مواد فراوانی را به سطح پاشیده بوده.

این دو برخورد آن چنان نیرومند بودند که بیش از ۵% از شهابسنگ های پیدا شده روی زمین را همین برخوردها از وستا به زمین فرستاده اند. کلنه می افزاید: «ولی این دو فاجعه به اندازه ی کافی پرقدرت نبودند که پوسته را بشکافند و به گوشته ی سیارک برسند.» [خواندید: * دو گودال که ۱۰۰۰ شهاب سنگ به زمین فرستادند و * شهاب سنگ هایی که از وستا آمده اند]

شهابسنگ هایی که از وستا آمده و روی زمین یافته شده اند این را تایید می کنند زیرا عموما یا بدون الیوین هستند، یا درصد الیوین آن ها در مقایسه با درصد الیوین درون گوشته ی سیاره ها ناچیز است. همچنین فضاپیمای داون در کنار آن دو دهانه‌ی برخوردی نیز الیوینی نیافت.

کلنه می گوید: «این بدان معناست که کلفتی پوسته ی وستا ۳۰ کیلومتر نیست (چیزی که مدل ها نشان داده اند)، بلکه بیش از ۸۰ کیلومتر است.»

همنهش (ترکیب) سیاره ها
این یافته ها مدل هایی را به چالش می کشد که شکل گیری وستا و درنتیجه شکل گیری سیاره های سنگی سامانه ی خورشیدی، از جمله زمین را شرح می دهند. نظریه ی خنک شدن و پدیده ی "باز-گدازش" در ژرفای عنصرهایی که پیش‌تر جامد بوده اند، نیاز به بازنگری خواهد داشت.

چنان چه دانشمندان توضیح داده اند: «پوسته ی این سیارک می توانسته در فرآیند شکل گیری "ژرف‌توده"ها ضخیم شده باشد. ژرف‌توده ها سنگ های آذرینی هستند که از نفوذ تفتال ها به بالا، جایگیری آن ها در میان سنگ های قدیمی تر، و سرد شدن آن ها پدید می آیند؛ گستردگی ژرف‌توده ها به صدها متر می رسد و برخی از آن ها به سطح هم راه پیدا کرده‌اند.»

اگر وستا گوشته ای با درصد الیوین کمتر و پوسته ای با درصد پیروکسین بیشتر داشته باشد، پس نسبت مواد تشکیل دهنده‌ی وستا و چه بسا زمین و دیگر سیاره های سنگی (بهرام، ناهید، تیر)، با آنچه تاکنون پنداشته می شد تفاوت خواهد داشت.

بنابراین برای فرآیند پیدایش سیاره ها مدل پیچیده تری باید در نظر گرفته شود، مدلی که نه تنها همنهش (ترکیب) آغازین سیاره ها را در بر بگیرد، بلکه مدار، اندازه، و زمان نسبی سرد شدن آن ها را نیز شامل شود. وستا تنها سیارک شناخته شده ایست که ساختاری زمین-سان دارد: با یک هسته، گوشته و پوسته. و همین این سیارک را به آزمایشگاهی باورنکردنی برای آزمودن پنداشت ها و نظریه ها تبدیل کرده است.


واژه نامه:
EPFL - asteroid - Vesta - Nature - rocky planet - Earth - embryo - Solar System - NASA - Dawn spacecraft - crust - Mars - Jupiter - planet formation - Earth and Planetary Science Laboratory - EPSL - Philippe Gillet - Harold Clenet - mineral - olivine - mantle - meteorite - impact crater pyroxene - telluric planet - Venus - Mercury - pluton - igneous rock - core

منبع: sciencedaily

تصویر سحابی خرچنگ، این بار در دو بخش طیف

* چند شب پیش این تصویر و نوشته را دیدید و خواندید: 
* عکسی از سحابی خرچنگ به مناسبت ۱۵ سالگی تلسکوپ چاندرا 
* اکنون تصویر گسترده تر را ببینید؛ البته این بار تنها در محدوده ی پرتو X نیست، بلکه داده های نور دیدنی (مریی) هم به آن افزوده شده:
تپ اختر خرچنگ، یک ستاره ی نوترونی مغناطیسی به اندازه ی یک شهر است که در هر ثانیه ۳۰ بار به گرد خود می‌چرخد. این ستاره که پسمانده ی یکی از ابرنواخترهای کهکشان راه شیری است را می توانید در این تصویر وسوسه‌انگیز و میدان گسترده ی سحابی خرچنگ ببینید.
این چشم انداز زیبا از همگذاری داده های نقشه برداری نور دیدنی (مریی) با داده های پرتو X که رصدخانه ی فضایی مدارگرد چاندرا گرد آورده درست شده است و به مناسبت بزرگداشت ۱۵مین سال آغاز به کار تلسکوپ چاندرا که کیهان را در محدوده ی پرانرژی طیف می کاود منتشر شده.
این تپ اختر (پولسار) مانند یک دینام کیهانی، پرتو های X و پرتوهای نوری سحابی را تامین می کند، و با شتاب دادن به ذرات باردار، انرژی بسیار بالایی به آن ها داده و فواره ها و حلقه هایی را پدید می آورد که همگی با پرتوی X می درخشند. [بخوانید: * نیروگاهی در دل خرچنگ]
پهنای درونی ترین ساختار حلقه ای سحابی به حدود یک سال نوری می رسد.
تپ اختر چرخان خرچنگ جرمی بیش از جرم خورشید دارد ولی چگالی‌اش به اندازه ی چگالی یک هسته ی اتم است.
تپ اختر و سحابی خرچنگ با هم روزگاری یک ستاره ی بزرگ بوده اند. ستاره در انفجاری ابرنواختری از هم پاشید و مواد لایه های بیرونی و از هم پاشیده ی پیکرش این سحابی رو به گسترش را پدید آوردند، در حالی که هسته ی رُمبیده اش هم تبدیل به همین تپ اختر شد.
مردمان سیاره ی زمین در سال ۱۰۵۴ میلادی بیننده ی ابرنواختری بودند که این سحابی را پدید آورد.

در همین زمینه:M1: خرچنگی که به سرعت بزرگ می شود  

واژه نامه:
Crab Pulsar - neutron star - Crab Nebula - Milky Way - supernova remnant - X-ray - Chandra Observatory - dynamo - nebula - Sun - atomic nucleus - star

منبع: apod.nasa.gov

ویدیوی فضایی سرگیجه آور از زمین


ما که از تماشای این ویدیو سرگیجه گرفتیم، هر چند که خوب بود!

این یک نمای دور تند از زمین است که از پشت پنجره ی گنبدی (کوپولا- Cupolaایستگاه فضایی بین المللی گرفته شده، یک پنجره ی کمربندی که معمولا در زمان پهلو گرفتن فضاپیماهای باری کنار ایستگاه، و نیز مشاهده ی زمین از درون ایستگاه به کار می رود.

نمایی ثابت از ویدیو که از پشت پنجره ی گنبدی
ایستگاه گرفته شده و زمین را در پس زمینه، و
آرایه ی خورشیدی ایستگاه فضایی بین المللی را
در جلو نشان می دهد.
[این پنجره را در این دو جا دیده بودید: * روبات ایستگاه فضایی کلیدش را فراموش کرده! * پنجره ای رو به خانه ی پدری]

در این ویدیو می توانید جابجایی یکی از آرایه های خورشیدی ایستگاه را در سمت چپ ببینید. در پایان ویدیو هم بخش کوچکی از بازوی کانادارم ۲ در سمت راست دیده می شود. کانادارم ۲ بازوی خودکاریست که برای جایگیری فضاپیماها و پیوستن آن ها به ایستگاه مورد بهره قرار می گیرد.

تصویربردار و فرستنده ی پرکار این نماها رید وایزمن است، یکی از فضانوردان ناسا در اعزامی اردوی ۴۰/۴۱ که در رسانه های همگانی بسیار فعال است.

او عکس هایی از زمین را در توییتر می فرستد به همراه ویدیوهای بسیار در Vine. [از جمله این عکس: * ناحیه ای که از فضا مانند یک ورق کارتن دیده می شود] 

درباره ی بازوی کانادارم هم دیده و خوانده بودید: 
* کشتی به لنگرگاه نزدیک می شود 
* اژدهای زمینی در چنگال ایستگاه فضایی 
* دیسکاوری برای آخرین بار پهلو گرفته 

واژه نامه:
vertigo - Earth - International Space Station - Cupola - wraparound - cargo ship - solar array - Canadarm2 - Reid Wiseman - Expedition 40/41 - NASA - astronaut - social media - Twitter - Vine

منبع: universetoday

کهکشان راه شیری در محاصره رادیوتلسکوپ ها

این تصویر در اندازه ی بزرگ تر
این نمای افسونگر و زیبای سراسر آسمان در بلندی ۵۱۰۰ متر بالاتر از سطح دریا گرفته شده، از روی فلات چاخناتور در کوه های آند در کشور شیلی، جایی که فشار هوای زمین به حدود ۵۰% فشار در سطح دریا می رسد.
از لابلای این هوای تنُک و کم فشار، کهکشان باشکوه راه شیری را می بینیم که از این سر تا آن سر آسمان کشیده شده است. در این چشم انداز، سیاره ی ناهید هم با کهکشان و شکاف های کیهانی انباشته از غبار، ستاره، و سحابیِ آن همراه شده، در حالی که خود این ستاره ی بامدادی هم در نوار روشنی از نور سپیده دمِ برجگاهی (منطقه البروجی) فرو رفته.
چنان چه می بینید آسمان شب حتی در این بلندی هم کاملا تاریک نیست و با ته رنگ سبزی روشن شده. این روشنی به دلیل وجود پدیده ای به نام هواتاب است، تابش اتم های اکسیژن درون جو. [در این زمینه ببینید: * شبی که با هواتاب و گگن شاین و راه شیری دیگر تاریک نبود]
گرداگرد افق یگان های آنتن بشقابی آرایه ی بزرگ میلیتری/زیرمیلیمتری آتاکاما (آلما- ALMA) را می بینیم، رادیوتلسکوپ هایی که کارشان بررسی و کاوش کیهان در طول موج هایی ۱۰۰۰ بار بلندتر از طول موج نور دیدنی (مریی) است. [در این زمینه دیدید: * یک شب از کار گران ترین رصدخانه روی زمین]

و باز هم در همین زمینه: * کهکشان راه شیری در سپیده دم 
****************************************************
این همون تصویر بالاست که از روی هارد بارگذاری شده. همون طور که می بینید، بلاگر نور و کیفیتش رو تغییر داده. آیا کسی از دوستان و خوانندگان گرامی دلیل این مشکل و روش برطرف کردن اون رو می دونه؟ سپاسگزار میشم بنده رو راهنمایی کنید
واژه نامه:
Chajnantor Plateau - Andes - Milky Way - rifts - star - nebula - Venus - morning star - Zodiacal light - airglow - oxygen - atom - Atacama Large Millimeter/submillimeter Array - ALMA - wavelength

منبع: apod.nasa.gov

ستارگان هم سن با چهره های پیر و جوان

تصویر تازه ی رصدخانه ی جنوبی اروپا (اِسو- ESO) از خوشه ی ستاره ای بازِ NGC ۳۲۹۳- تصویر گسترده تر را در زیر ببینید
در این تصویر تازه ی رصدخانه ی لاسیای ESO در شیلی، ستارگان جوانی را می بینیم که با هم بر پس زمینه ای از ابرهای برافروخته ی گازی و رگه های غبار انباشته شده اند. این ستارگان که به همراه یکدیگر، خوشه ای باز به نام NGC ۳۲۹۳ را ساخته اند، خود تا همین ده میلیون سال پیش ابری از گاز و غبار بودند ولی با آغاز شکل گیری، تبدیل به همین گروه درخشانی شدند که اینجا می بینیم. چنین خوشه هایی آزمایشگاه هایی کیهانی هستند که به اخترشناسان اجازه می دهند آگاهی های بیشتری درباره ی چگونگی فرگشت و تکامل ستارگان دریابند.

نمای گسترده ی تصویر بالا
با کلیکیدن روی این تصویر، آن را در اندازه ی
بزرگ تر و با کیفیت بهتر ببینید
این خوشه ی ستاره ای زیبا ۸۰۰۰ سال نوری از زمین دور است و در صورت فلکی شاه تخته (کشتی دُم) جای دارد. نخستین بار اخترشناس فرانسوی، نیکلا-لویی لاگای در سال ۱۷۵۱ به هنگام حضورش در جایی که اکنون به نام آفریقای جنوبی شناخته می شود این خوشه را دید. ابزار رصدی وی یک تلسکوپ کوچک بود که دهانه اش تنها ۱۲ میلیمتر قطر داشت. این خوشه یکی از پرنورترین خوشه ها در آسمان نیمکره ی جنوبی است و در شب های صاف و تاریک، با چشم نامسلح هم دیده می شود.

ستارگانِ درون خوشه هایی مانند NGC ۳۲۹۳ همگی در یک زمان، در یک فاصله از زمین، و در یک ابر گاز و غبار به دنیا آمده اند و بنابراین همگی دارای ساختار شیمیایی یکسانی هستند. در نتیجه چنین خوشه هایی اجرامی آرمانی برای آزمودن نظریه ی فرگشت ستاره ای به شمار می آیند.

بیشتر ستاره هایی که اینجا دیده می شوند بسیار جوانند، و خود خوشه هم سنی کمتر از۱۰ میلیون سال دارد. با در نظر گرفتن این که خورشید ما با ۴.۶ میلیارد سال سن، به عنوان یک ستاره ی میانسال شناخته می شود، پس این ستارگان در مقیاس کیهانی نوزادانی بیش نیستند. وجود شمار فراوان ستاره ی جوان و آبی و درخشان در خوشه های بازی مانند NGC ۳۲۹۳ چیز رایجی است؛ برای نمونه می توان از خوشه ی پرآوازه ترِ NGC ۴۷۵۵ یا کاپای چلیپا (کاپا صلیب) یاد کرد که به نام جعبه ی جواهر هم شناخته می شود.

هر یک از این خوشه های ستاره ای از دل یک ابر غول پیکر گاز مولکولی پدید آمده اند و ستارگانشان با نیروی گرانشی (جاذبه ای) که میانشان است در کنار یکدیگر نگاه داشته شده اند. ولی با پراکنده شدن گاز و غبار خود خوشه، این نیروهای گرانشی هم در برابر رویارویی های نزدیکی که با خوشه ها و ابرهای دیگر رخ می دهد دیگر برای یکپارچگی خوشه بسنده نمی کنند. از همین رو، خوشه های باز تنها چند صد میلیون سال تاب آورده و یکپارچه می مانند، بر خلاف پسرعموهای بزرگشان، خوشه های کروی، که می توانند تا میلیاردها سال با شمار بسیار بیشتری ستاره پایدار و یکپارچه بمانند.

نقشه ی صورت فلکی شاه تخته که خوشه ی
NGC ۳۲۹۳ با دایره ی سرخ در آن نشان
داده شده. تصویر بزرگ تر
با وجود برخی شواهد که گویای اینند که هنوز هم ستاره زایی هایی در NGC ۳۲۹۳ رخ می دهد، ولی باور بر اینست که "تقریبا" همه ی حدود ۵۰ ستاره ی این خوشه با هم و در یک رخداد به دنیا آمده اند. ولی حتی اگر همه ی آن ها همسن نیز باشند، همگی نمای پرفروغ و خیره کننده ی ستارگان نابالغ را ندارند؛ برخی از آن ها کاملا سالخورده به نظر می رسند، و به اخترشناسان شانس این را می دهند تا چند و چونِ دگرگونی ستارگان با سرعت های گوناگون را بررسی کنند.

ستاره ی نارنجی درخشانی که در پایین، سمت راست خوشه دیده می شود را نگاه کنید. این ستاره ی غول پیکر که یک غول سرخ است، به هنگام تولد یکی از بزرگ ترین و تابناک ترین ستارگان این زایشگاه بوده، ولی خوب ستارگان درخشان سریع هم می سوزند. این ستاره ی بزرگ با سوزاندن همه ی سوخت درون هسته اش، دینامیک درونی‌اش تغییر نمود و شروع به پف کردن و خنک شدن کرد، تا جایی که تبدیل به همین غول سرخی شد که اکنون می بینیم. [یعنی در عرض همین ۱۰ میلیون سال تبدیل به یک غول سرخ شده-م]

غول های سرخ - از جمله این یکی- در دوره ی نزدیک به پایان چرخه ی زندگی به سر می برند ولی خواهران ستاره ای این غول سرخ (دیگر ستارگان خوشه) هنوز در مرحله ای هستند که به نام پیش-رشته ی اصلی شناخته می شود؛ یعنی دوره‌ای پیش از دوره ی میانی بلندمدت و پایدار از زندگی یک ستاره [خورشید خود ما در مرحله ی رشته ی اصلی به سر می برد-م]. ما این ستارگان داغ که در بهار زندگیشان به سر می برند را همچون نقطه هایی سفید و درخشان بر پس زمینه‌ی سرخ و غبارآلود می بینیم.

این عکس با نصب دوربین میدان گسترده (WFI) روی تلسکوپ ۲.۲ متری MPG/ESO در رصدخانه ی لاسیای ESO (رصدخانه ی جنوبی اروپا) در شمال شیلی گرفته شده.

واژه نامه:
ESO - La Silla Observatory - star cluster - NGC 3293 - Earth - constellation of Carina - The Keel - Nicolas-Louis de Lacaille - South Africa - star - stellar evolution - Sun - open cluster - Kappa Crucis - Jewel Box - NGC 4755 - molecular gas - globular cluster - star formation - red giant - core - pre-main-sequence - Wide Field Imager - WFI - MPG/ESO - Chile

عکسی از سحابی خرچنگ به مناسبت ۱۵ سالگی تلسکوپ چاندرا

این تصویر در اندازه ی بزرگ تر و با کیفیت بهتر
در سال ۱۰۵۴ میلادی، ستاره شناسان چینی و دیگر مردمان سراسر دنیا متوجه پدیدار شدن یک جرم درخشان تازه در آسمان شدند. این "ستاره ی تازه" در واقع یک انفجار ابرنواختری بود و چیزی را پدید آورد که اکنون به نام سحابی خرچنگ شناخته می شود.

در مرکز سحابی خرچنگ یک ستاره ی نوترونی به شدت چگال و بسیار سریع-چرخان وجود دارد که بازمانده ی همان انفجار است. این ستاره ی نوترونی یا تپ اختر (پولسار)، در حال برافشاندن فواره ای تند و تیز از ذرات پرانرژیست. ذراتی که این تپ اختر به فضا می گسیلد، یک سحابی رو به گسترش با پرتوی X پدید آورده اند که تلسکوپ پرتو ایکس چاندرا به خوبی آن را می بیند.

در این تصویر تازه که تلسکوپ چاندرا به مناسبت پانزدهمین سال کار خود گرفته، پرتوهای ایکسِ کم انرژی به رنگ سرخ، پرتوهای ایکس با انرژی میانگین به رنگ سبز، و پرانرژی ترین پرتوهای ایکس هم به رنگ آبی نمایانده شده است.


واژه نامه:
supernova - Crab Nebula - neutron star - pulsar - X-ray - nebula - Chandra

منبع: ناسا

Blogger template 'Browniac' by Ourblogtemplates.com 2008

بالای صفحه